تو که عمری سر ما داری منت میزاری
تو که از اشک چشام داری لذت میبری
انقدر آزارم نده به خدا دق میکنم
بگو درد دلمو بعد تو به کی بگم
به تو نگم به کی بگم اینروزا دارم میمیرم
انقدر آتیشم نزن قلبمو پس نمیگیرم
دعا کنان گریه کنان سرمو بالا میگیرم
همش به فکرم که یه روز تورو دوباره ببینم
دلم برات لک زده و روزای سختیه عزیز
دلم میگه آخر راه است وصیتت رو بنویس
خدا نگهدار گل من دارم از این دنیا میرم
یه روز بهت گفته بودم دست به دعا من میمیرم
به تو نگم به کی بگم دعام برآورده نشد
تو اوج بی وفاییات دلم ازت خسته نشد
فقط به تو فکر میکنم تا این چشام بسته بشه
فقط واسه تو میخونم تا نفسم بریده شه
هرچند دلت با من نبود دستات توی دستام نبود
ولی بدون که عشق تو رفته تو پوست و استخون
باور نمیکردم یه روز بخوای بری از پیش روم
ولی بدون تو قلب من چیزی به جز عشقت نبود
نویسنده » همونی که بهش زخم زبون زدی . ساعت 11:51 صبح روز دوشنبه 90 مرداد 31